- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
نام زیبـا و نکـویت گر علیّ اکبر است چهرهات تصویری از زیبایی پیغمبر است تو زلال چـشـمۀ خـیـر کـثـیری برهمه لعل لبهای تو تمثیلی زحوض کوثر است سـاحـل آرامـش جـان و دل بـابـا شـدی دامن مولا ز موج عشق، غرق گوهر است طرز صحبت کردن تو شور برپا میکند لحن بابا گفتن تو از عسل شیرینتر است صد هزاران یوسف مصری شود مجنون تو یوسف لیلایی و حُسنت ز یوسف برتر است ایکه مثـل آفـتـابی زر فـشـانی میکنی گوهر خورشیدی و دامان تو پُر از زر است از نفسهای تو عطر باغ جنت میچکد درکلامت پرتو توحید و نور داور است غیر زیبایی کسی در خُلق وخوی تو ندید هم جلالت هم جمال تو بهشتی منظر است میوزد عطر دعای مستجاب از سجدهات آسمان از یارب تو غرق ماه و اختر است درس آزادی و ایثار و مرام و عشق توست آبروی هر جوانی که خـداییباور است ای اذانگوی نماز صبح عاشورای عشق اشـهـد بـانگ اذان تو شهـادتآور است نام تو لـرزه به جان دشـمنان میافکـند رزم تو یادآور رزم علی در خیبر است گر که مهـمـان نـگـاه مـهـربان تو شوم در تهی دستیِ محشر روزگارم محشر است هرزمان نام تو جاری میشود درشعر من درغم و شادی «وفایی» اشکهایش پرپر است
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
بـلـنـد مـرتــبـه بـود و بـلـنـد بـالا بـود امــامــــزادۀ آقــا چــقـــدر آقـــا بـــود کـدام واژه تـوانـاسـت وصف دریـا را که آنچه بود به اکـبر شـبـیه، دریا بود پیـمـبر است؟ نه؛ آیا امـام؟ نه؛ هر دو که نیم حیدر و یک نیمه نیز طاها بود همیـشه بر سـر دیـدار او جـدل میشد برای دیدن رویش هـمیـشه غـوغا بود علیّ اکبر لیلاست این، که مجـنون هم بـرای دیـدن او در صـف تـمـاشـا بود علیّ اکبر زهراست این که یوسف هم به عشق نوکـریش خسته از زلیخا بود برای بردن نامش وضو بگیر ای شعر قلم بایست که وصفـش نه حدّ املا بود بــرای گـفــتــن أَنَّ عــلــی وَلــیُ الـلـه بـگـو کـدام مـؤذّن چـنـیـن تــوانـا بـود عصای دست حسین است این پسر اما شکسته دیدمش آنجا که عشق تنها بود کدام گرگ؟ چگـونه درید یـوسف را؟ که تکّـه تکّـۀ او در تـمـام صحـرا بود حـسین بود و عـبایی پُـر از علی اکبر حسین بود و عصایی که إرباً إربا بود
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
مسیح بود و اذانش به مرده جان میداد به هر شکـستهپری شوق آسمان میداد اگر چه با رجزش عرش را تکان میداد زمان جنگ به دشمن هم او امان میداد به قلب معـرکه میزد عـلیعـلی گویان که خاندان عـلی را چه باکی از طوفان حذر کـنید که از نسل شیر کـرار است علیِ اکـبرِ لـیلاست، مـرد پـیکـار است به حق که آینۀ مجتبیست، سردار است به چهره احمد و در هیبتش علمدار است شـبـیـه نه خـود پـیـغـمـبـر است این آقا بـنـازمـش نــوۀ حــیــدر اسـت ایـن آقـا چه کرده است که دنـیـا شده گرفـتارش خوشا به خالق رویش، خوشا به معمارش همیـشه شـامـل ما بوده لطـف بـسیارش نبـوده است یـلی در جـهـان جلـودارش دوباره ولوله برپاست، محشر آمده است به اهل خـیـمه بگـوئـید اکـبر آمده است
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
برسـان زود جـوانـان حـرم را عـباس كه بیـارنـد به خـیـمـه پـسرم را عباس به زمین میزندم، داغ جوان سنگین است پس بگیر از دو طرف زیر پرم را عباس
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
سپـردمت به خـدا اى عزيزِ جان پدر تـرحـمـى پـسـرم بـر قـدِ كـمـانِ پــدر به بـاد گـفـتـم اگـر شد مـرتـبت بـكـند كه بـردنِ تنِ تـو نيست در تـوانِ پدر همينكه خُودِ تو افـتاد زانـويم شُـل شد رسيـد آتـشِ داغـت بر استـخـوان پدر تمام دشت عزيزم پُر از على شده است بگو چه آمده آخـر سرت جـوانِ پدر؟ بـيا و فـرصت يك بـوسه را مهـيا كن زبـان گـذار دوبـاره تو بر دهـان پدر
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
بِهـَـم آنـقـدر میآمـد نـمـازم با اذانِ تـو گره عمری بِهَم خورده توانم با توانِ تو همیشه با تو میگفتم کنارم اکبرم که هست چه غم از پیریَم وقتی نگاهِ آخرم که هست به تو گفتم برو اما پدر پشتت به راه اُفتاد نگـاهِ بر نگـاهِ تو، لـبـم اما به آه اُفـتـاد از این بدتر نمیگردد که اسبت اشتباهی رفت از این بدتر نمیگردد که چشمانت سیاهی رفت سبکتر گشتهای اما شـبیه پَر نـمیمانی چرا بر رویِ دستانم علیاکبر نمیمانی علیجان زندگانی از جوانمرده نمیآید توانِ راه رفتن از زمین خورده نمیآید زمین خوردی زمین خوردم پدر گفتی پدر گفتم بهَم خوردی بهَم خوردم جگر گفتی جگر گفتم نگاهم تار میبیند کجا چـیدم کجا چیدم کشیدم دست بر خاک و تو را رویِ عبا چیدم تمام زخمهای تو تَرک خورده نمک خورده شدی مانند زهرایی که در کوچه کتک خورده
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
در روایـات آمـده قــدِّ بـلـنـدی داشـتـی اوّلین شهزاده؛ گـیـسوی کمندی داشتی وصفِ تو آسان نبـاشد ای نگـارِ دلربا خَـلقاً و خُـلـقاً رسول الله اعـظم بودهای منـطـقـاً خـتـمِ رسـولانِ مکّـرم بودهای عشقِ تو در سینۀ سالارِ دلها جا گرفت اوّلـیـن آئـیــنـۀ طـاهـا نـگــارِ زیـنـبـی در کـنـارِ هـودجِ بـانـو قـرارِ زیــنـبـی عـمّهات آرام میگـردد کـنارت یاعـلی مادرت لیلا به تو دل میدهد بیاختیار میکشد نازِ تو را ای مقـتدای روزگار آبـرویی!! آبـرو دارِ هـمه اهـلِ زمـیـن یا علی اکبر؛ نجاتی ده به ماها از کرم پای هـیئتها ثباتی ده به ماها از کـرم زائرِ ششگوشه بودن ارزشش بالاتر است
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
پسری رفت به میدان و جهان ریخت بهم نفـس عـالـمـیان از هـیجان ریخـت بهم پدرش محـو تمـاشـای جمالـش شده بود در دلش از غم اکبر ضربان ریخت بهم هـمه در مـعـرکه گـفـتـنـد پـیـمـبـر آمـد اشهـدُ انّ عـلی گـفـت اذان ریخـت بهـم بین میدان همه جا مدح علی را میگفت تیغ میراند و دل لشکـریان ریخت بهم هیچکـس مـرد نـبـرد نـوۀ حـیدر نیست لشکر دشمنش از ترس چنان ریخت بهم هرکس از ترس به یک گوشه فراری شده بود لرزه بر جان زمین بود و زمان ریخت بهم آتش کـیـنه برافـروخت ز بغـضِ لـعلی ناگهان قامت موزون جوان ریخت بهم وسط لـشکـر دشـمن به زمـین افـتـاد و بدنش را نی و شمشیر و سنان ریخت بهم این طرف غرق به خون موی سر اکبر شد در حرم آه که گیسوی زنان ریخت بهم پـدر آمـد سر بالـین پـسـر خـورد زمین از تماشا همۀ کون و مکان ریخت بهم همهجا بـوی گـل یـاس میآیـد به مشـام فاطـمه آمده انگـار و جهان ریخت بهم
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
حرم غرق تماشا بود آن ساعت که جان دادی نگاهم مثل دریا بود آن ساعت که جان دادی پریشان میشوم وقتی پریشان میشود زلفت نگاهت گرم و گیرا بود آن ساعت که جان دادی دلم لرزید و میدیدم به روی خاک افتادی تن تو ارباً اربا بود آن ساعت که جان دادی صدای خندۀ دشمن به گوشم میرسد اما عزادار تو زهرا بود آن ساعت که جان دادی تورا بین عـبـا چـیـدم شـبـیه ابـر بـاریدم فراق و روضه برپا بود آن ساعت که جان دادی تمام دشت اکبر شد جدا از هم جدا از هم زمان اشک لیلا بود آن ساعت که جان دادی به غارت رفته اعضای تو ای ماه منیر من برایم شام یلدا بود آن ساعت که جان دادی به ضرب نیزهها واشد تن تو شبه پیغمبر نگاهت مثل طاها بود آن ساعت که جان دادی یکی با سنگ میزد دیگری با نیزه و خنجر سر جسم تو دعوا بود آن ساعت که جان دادی بیا و چشم خود واکن که جان دادم کنار تو دلم غرق تمنا بود آن ساعت که جان دادی گذشت آب از سرم وقتی تورا سوی حرم بردم ندیدی خیمه غوغا بود آن ساعت که جان دادی بیا و عـمه زینب را ببر از بین نا محرم نگاهت سوی سقا بود آن ساعت که جان دادی
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
جانِ جانان جهان شد سیر از جان، آه آه هم چنان جسم پسر، بابا پـریشان، آه آه آنچه میترسید یعقوب آخر آمد بر سرش یوسـفـش شد طعـمۀ گرگ بیابان، آه آه آنچه با شهزادۀ دین کردهاند این کوفیان کس نکرده تا کـنون با نامسلـمان، آه آه کس نخواهد جا بماند از ثواب غارت و اربـاً اربـا کــردنِ قــاری قـــرآن، آه آه از تـمـام کـربـلا آیـد صـدای هـلـهــلــه روز عاشوراست یا که عید قربان، آه آه بر مسـلـمانیِ اهـل کـوفـه، لعـنت تا ابد لشکـری خـنـدید بر بابای گـریان، آه آه دست و پا گم کرد بابا، دید تا در خاک و خون دست و پا میزد پسر با کام عطشان، آه آه من چگونه یک تنه جمعت کنم، صد پاره تن! ای علی جان، ای علی جان، ای علی جان، آه آه یک تنه یک کربلا را لاله کاری کردهای من بـیـابـان آمـدم یا که گـلـسـتان، آه آه زحمتِ پنجاه سالم را ببین در دست باد خیز از جا خواهرم آمد به میدان، آه آه
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
باید از هر سر این دشـت عـلی بردارم هر کجـا میروم آخر عـلـی اکـبر دارم چـند بـاری وسـط راه زمـیـنگـیر شـدم چون که باید ز تو هر نقطه کمی بردارم بعد عباس تو بودی هـمهجا تکـیـهگـهـم بعد عـباس تو بـودی هـمهجـا سـردارم تو که بودی همهجا پیش خودم میگفتم شکر امروز که من اینهمه لشکـر دارم وقت جمع بدنت شمـر جلـو آمد و گفت که من از پـیـکـر او چـنـد بـرابـر دارم راستی عـمـه که آمد همه میخـنـدیـدند زجر میگـفت که من نقشۀ معجر دارم پـسرم بعد تو عـمه نگـران است بـبـین چون به همراه خودم این همه دختر دارم
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
ای که صدها غزل از هر نظرت میریزد میروی پـای تو اشک پـدرت میریزد میروی و دل بـابـا بـه تـپــش افــتــاده پـارههای دل من پـشت سرت میریـزد پشت دشمن ز رجز خوانی تو میلرزد جگـر از نعـرۀ هل من نفـرت میریزد تیغ هرکس بخورد بر سپرت میشکـند خون هرکس که شده حمله ورت میریزد وسط معـرکه شمـشـیر که میچـرخانی سر صدها نفر از دور و برت میریزد به سرت تـیـغ فـرود آمد و از هم واشد خون ز پیشانیِ همچون قمرت میریزد وای از آن دم که تو از اسب میافتی به زمین گله ای گرگ ز هر سو به سرت میریزد صید صد نیزه و تـیری کمی آرام بگیر دست و پا گر بزنی بال و پرت میریزد جسم تو مثل خبر در همه جا پخش شده بخش بخش از سر نیزه خبرت میریزد خـواسـتـم در بـغـلـم گـیـرمت امـا دیـدم پـاره پـاره تن زیـر و زبـرت میریـزد تکه تکه به عـبـا مـیبـرمـت اما حـیف به تـکـانـی بـدن مـخـتـصـرت میریزد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
دارد از جام ولایت باده میریزد زمین ذرّه ذرّه داغِ فوق العاده میریزد زمین شبه پیـغـمبر ندارد جای سـالم در تنـش عضو عضوِ این پیمبرزاده میریزد زمین إرباً إربا یعنی آنجا که گلاب از برگ گل قطره قطره میشود آماده میریزد زمین پـاره کـرده ضربهٔ نیـزه نخ تـسـبـیح را دانه دانه از دلِ سجـاده میریـزد زمین از نفس افتاده و چشمش سیاهی رفته است جویِ خون از پیکری افتاده میریزد زمین گل که پرپر شد همه گلبرگ هایش بیرمق با نسیمی، با تکانی ساده میریزد زمین میرساند با سرِ زانو خودش را یک پدر اشک از چشمانِ یک دلداده میریزد زمین میرود با دست لرزان؛ دارد از بین عبا تکه تکه پیکرِ شهـزاده میریزد زمین!
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
بـیا که خـشـکی لبهـات داده آزارت بیـا بـنـوش لـبـم را مگـر شود یـارت برای نـام تـو ابـرو گـره زدند، عـلی فزونتر از همگان، کوته است دیوارت عنان اسب بگیر و به این طرف برگرد که نیست در صف دشمن یکی هوادارت نیامـدنـد طـوافـت، که دورهات کردند سـوارهها هـمگی گـشتـهاند پـرگـارت همین که لشکـرِ نامـرد با هم آمـدهاند نشـان مـردیِ تو شـد نـشـان ایـثـارت به خـط نـیـزۀ کـوفی چـقـدر پاشـیدی عـمـودها همه پـیـچـیـدهاند طـومارت حریف نیـزه شدم، داغ تو زمـیـنم زد ببین که تا به کجاها کشیده شد کارت برای بردن تو این دو دست کافی نیست بگو چگونه از اینجا حـسین بردارت پس از تو وایِ بر این خاک، اف بر این دنیا مگر که دهر ببیند به خواب، تکرارت در انتظار تو پیغـمبر است پـروا کن عـصایِ پـیـری لـیلا خـدا نگـهـدارت
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
شد دلـم بیـشـتر از جـسم تو اربـاً اربا جگرم پاره شد از داغت علی، واویلا صبـح تا حال عـلی داغ فـراوان دیـدم وای من کس نـشده مثـل تو اربـاً اربـا مثل تسـبـیح بریده همه جا پخش شدی لاله کاری شده این دشت ز جسمت گویا تا صدایم زدی از خـیمه دویدم سویت وای بـر حـال دلـم؛ دیـر رسـیـدم بـابـا کاش میشد که نگـاهم بکـنی بار دگر یـا صـدایـم بـزنـی بـاز بـگـویی؛ بـابـا تشنهلب آب طلب کردی و شرمنده شدم شبه پیمـغبر من کن تو حـلال بـابـا را مادرت نیست که از داغ تو خون گریه کند عـمهات آمده میـدان عـلی خـیز از جا خیز از جا و ببین داغ چه کرده با من قد کمان، موی سپید، رفت تـوانم از پا ای اذان گوی حرم بین که زمینگیر شدم بعـد تو نـور دلـم خـاک به فـرق دنـیـا آیـههـای تنت ای سـورۀ محـبوب پـدر چـیدهام با دل خون و قد خم روی عبا سر و جان من و تو باد فدای ره دوست من خـلیل اله و تو ذبح عـظیـمم به منا چـارهای نیست بـیـائـید جوانان کـمکم تا برم پیکـر صد پاره او زین صحرا
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
لالۀ من! پیـش چشم باغبـان پرپر شدی کربـلا دشت اُحد گشته تو پیغمبر شدی از هجوم نیـزهها گـردیـد جـسمت نینـوا باغ گل از زخم تیغ و نیزه و خنجر شدی گرچه جسمت از دم شمشیرها شد ریزریز حال میبینم علی بودی علی اکبر شدی خاک و خون بر روی زیبا پرده میپوشد ولی تو میان خاک و خون از پیش، زیباتر شدی یاد از محراب کوفه میکند زخم سرت کربلا محراب کوفه گشته، تو حیدر شدی خواستم لبهای خشکت را ز اشکـم تر کنم حال میبینم ز پا تا فرق از خون تر شدی پیـکرت گـردیـده مثـل آیـههای ریخـتـه سوره سوره لیک مثل سورۀ کوثر شدی آخریـن حرف تو پیـغـام رسول الله بود مـیوۀ قـلبـم! پیمـبـر را پـیـام آور شـدی تو به زیر تیغ بر من گریه کردی اکبرم! من نگه کردم؛ تو پیش دیدهام پرپر شدی میثـما! آتش زدی تنـها نه جان خلـق را سوختی خود را و زین غم شعله پا تا سر شدی
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
گلی که در چـمن حُـسن امتحان میداد خبر ز رویش گلهای ارغـوان میداد تجـلـیـات نـبی را به چـهـرهاش دیـدنـد فروغ و جلوه ز نورش به کهکشان میداد کلام وحی به روی لبش چوگل میکرد ملاحت سخـنـش جـلـوه بر بیان میداد در آبـشار صدایـش نـسـیم زمزمه بود صـدای او به دل ناتـوان، تـوان میداد جوانیش به جوانان حدیث عشق آموخت مـرام او ره تـوحـیـد را نـشـان مـیداد به نغـمۀ اولسنا علی الحق از لب خود به باغ صدق وصفا رنگ جاودان میداد به دشت کرب و بلا تا گذاشت پا این گل تمـام دشـت بـلا نـکـهـت جـنان میداد دوباره روح دگر بر نماز و دین بخشید به صبحگاه شهادت چو او اذان میداد میان عرصۀ عشق و شرف چنان کوشید که درس غیرت و مردی به عاشقان میداد صـدای یـا ابـتـای گـل بـهـشت حـسین خـبـر ز فاجـعـه غـم به باغـبان میداد طنین گرم وداعـش شرر به دل میزد صدا و نغـمۀ او عرش را تکان میداد گـلی که جای لبان حسین بر لب داشت فتاده بود به روی زمین و جان میداد زمان دوباره بهم ریخت چون حسین آمد زمیـن عـنان دلش را به آسـمان میداد کـنـار آن گـل صد بـرگ پـرپـر افـتاده مگر که اشک به چشمان او امان میداد جمال حق به جمال پسر چو رخ بنهـاد هماره بوسه بر آن لعل خونفشان میداد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
وقتی که اسـماعـیل قـربانگاه میرفت انـگـار کـه جـان خـلـیـل الله میرفـت عباس در خـیمه گـریبان چاک می داد چون روشـنی چـشمهای مـاه میرفت کـوثـر به استـقـبـال آتـش رفت انگـار تا قلب میدان سورهای کـوتاه میرفت آری حیاء نیـزه بیـش از میـخ در بود سـوی رواق سـیـنـه با اکـراه میرفت شـمـشـیـرهـا الله را تـقـطـیـع کــردنـد بر روی دست نـیـزه تـنهـا آه میرفت جمع نبـوت با امـامت بر زمین خورد بابا از این رو روی زانو راه میرفت او چون حـدیثی بر لب شمشـیرها بود روی عـبا یک مقـتل جانکـاه میرفت روی عـبا زخـم تنـش را جـمع کردند تا یکهزار و نهـصد و پنجـاه میرفت
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
دقم دادنـد جـانـم را گـرفـتـند همه تاب و تـوانـم را گـرفـتند جوانی داشتم خوش قـدّ و بالا فلک دیدی جوانم را گرفـتند؟ فلک پرپر ز کین پیغـمبرم شد علی اکـبر؛ عـلیِ اصغـرم شد برایش کوچه وا کردند ای وای چـقـدر اکـبر شـبـیه مادرم شد به چشم خود خزانش را نبیـند غــم آرام جـانـش را نـبــیـنــد دعـا کـردم سر نـعـش جـوانـم کسی داغ جـوانـش را نـبـیـنـد مـبادا گـلـشـنی پـژمـرده باشد که بیگل باغبان افسرده باشد کسی میفهـمد از حال دل من که در غربت جوانش مرده باشد گلی که خود بدادم پیچ و تابش به اشـک دیـدگـانـم دادم آبـش در این گلشن خدایا کی روا بود گل از من دیگری گیرد گلابش زمین خوردی خزانی شد بهارت نـزارم مـیکـنـد حال نـزارت نــدارد قــوتـی پــاهــایــم امــا میآیـم بـا سـر زانـو کـنـارت امان از ضرب با شدت علی جان تو را کشتند با سرعت علی جان گـلـم از کـیـنه گشتی ارباً اربا زمین خوردی تو با صورت علی جان ترک خورده شـبـیه من لبانت شـبـیه تکه چـوبی شد زبـانت رمـق دیگـر نـدارد دسـتهایم بگیرد لخته خون را از دهانت عـلی اکـبـرم! دردت به جـانـم نـبـی دیـگـرم! دردت به جـانم نکش پا بر زمین در پیش بابا عزیز پـرپـرم دردت به جـانم " به هرجا بنگـرم تنها تو بینم نشان از روی زیـبای تو بیـنم به هر جا ردی از جسم تو پیداست به صحرا بنگرم صحرا تو بینم" بـنـازم لحـن بابـا گـفـتـنـت را نکـش از دسـت بابا دامنت را نشستم روی خاک و با تـحـیر تمـاشا میکـنم جـانکـندنت را فـراقت میکـند پیـرم همینجا به من باشد که میمیرم همین جا ندارم پای رفـتن سوی خـیـمه کـنار تو زمـینگـیرم هـمینجا نخـواهـد کـرد داغ تـو رهـایم بـلـرزد مثـل دسـتـانم صـدایـم پس از وقتی که تابوت تنت شد گـرفـتـه بوی تو دیگـر عـبایم
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
به گـمانم به سرت هـست مهـیا بشوی پیـش بـابـای خـودت گـرم تمـنا بشوی لحظهای صبر کن و پیش نگـاه پدرت دو قـدم راه بـرو تا که تـمـاشا بـشـوی تـا بـدانـی دل بـابـات چــرا مـیلــرزد لازم آن است عـزیزم جای بابا بشوی با قـد و قـامت طـوبـات کجـا میدیـدم که تو در بین عـبای پـدرت جا بشوی این چه پاشیده شدن بود، گمان میکردی که تو را جمع کـنم باز تو منها بشوی
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
بچـهها با گـریه میگـیرند پـاهای تو را بوسهباران میکند عمّه سر وپای تو را قبل رفتن از حرم بابا کمی قرآن بخوان عمه خیلی دوست دارد صوت آوای تو را صبر کن ای سرو قامت که خرامان میروی صبر کن تا که ببـینم قـد و بالای تو را بین این جنجال پیدا کردنت دشوار نیست از هجـوم نیـزه پـیدا میکنم جای تو را چشمزخم از کافران خوردی رسول الله من کاش که پوشانده بودم روی زیبای تو را چـشم دنـیا دیـد هـمتـای پیـمـبر را ولی بعد از این دیگر نخواهد دید همتای تو را گفته بودی با تو اشکم را نمیبیند کسی ای پسر رفتی و دیدند اشک بابای تو را بیجـوانان بـنیهـاشـم نـمیشد یکتـنـه برد سمت خـیمه جسم ارباً اربای تو را از دم شـمشـیـرها و نـیـزههـا و تـیـرها یک به یک جمعآوری کردیم اعضای تو را یا رسـول الله شاهـد باش این بیرحـمها زجرکش کردند فرزندان زهرای تو را
: امتیاز
|